آرزوی دور یا طولانی که در ادبیات دین، بیشتر با واژه «أمل» شناخته می‌شود، ریشه در امید دارد. لذا برخی لغت شناسان، امل را به معنی امید و انتظار دانسته‌اند. این ویژگی، گرداننده زندگی و عامل حرکت انسان است. جهان با آرزو برپاست و انسان با آرزو زندگی می‌کند. اگر آرزو از انسان گرفته شود، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی‌دهد، هیچ باغبانی نهال نمی‌نشاند، و هیچ کار دیگری صورت نمی‌گیرد. لذا آرزو، رحمت الهی بر مردم است؛ اما مهم این است که این ویژگی از حد خارج نشود و به بیراهه نرود. آنجا که از آرزو به صورت منفی یاد شده، مربوط به مواردی است که دچار آفت شده است. این کاربرد منفی از آرزو، در مواردی به کار می‌رود که چند ویژگی داشته باشد: اولا پی در پی باشد و در هیچ حدی از آرزوها توقف نداشته باشد که با به دست آمدن هر آرزویی، آرزوی دیگر به وجود می‌آید. همین طور این روند ادامه یابد. چنین افرادی در آرزو کردن و به دنبال نداشته‌ها بودن، سیری ناپذیرند. در اینجا مهم نیست که فرد چه دارد و چه ندارد؛ بلکه مهم این است که چنین فردی شخصیتی دارد که پیوسته آرزوهای بزرگ دارد. این حالت از آنجا که یک ویژگی شخصیتی است، هیچ گاه ارضا نمی‌شود. ثانیا موضوع آرزوها غیر واقعی و دست نایافتنی باشد. این می‌تواند یا به دلیل پایان ناپذیری آرزوهای فرد باشد که بدان اشاره شد و یا به دلیل جنس آرزوی فرد باشد. برخی آرزوهای افراد در دنیا قابل دستیابی نیستند و یا سطح آرزوهای برخی افراد، فراتر از عمرشان است. در چند روایت آمده که روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) خطی کشید و فرمود: این، انسان است. خط دیگری کشید و فرمود: این، مرگ اوست و خط سومی دورتر از آن کشید و فرمود: این، آرزوی اوست.
 
در نقل دیگری آمده که پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) چهار گوشی کشید که نماد عمر انسان بود و وسط آن، نام انسان را نوشت و دور آن خطوطی کشید که نماد بلایا و حوادث زندگی بود و بیرون آن، خطی کشید که نماد آرزوی انسان بود. ایشان با این شیوه، فراتر از عمر بودن آرزوها را نشان دادند. بنابراین، برای رسیدن به رضامندی باید آرزوها را مدیریت و تنظیم کرد تا داشته‌ها را ناچیز نسازد و نارضایتی را به وجود نیاورد. ریشه این نابهنجاری را باید در «ضعف شناخت» جستجو کرد. آرزوهای طولانی و فراوان، پدیده‌ای برخلاف واقعیت‌های زندگی است و آنچه خلاف واقعیت‌ها باشد، محال و دست نیافتنی است و این، ناشی از جهل و ضعف شناخت است. این یک اصل است که آرزو کردن محال، نشانه نادانی و جهالت است. بنابراین، اصلاح باورها و شناخت واقعیت‌ها راه حل این ناهنجاری است. باید آرزوها را با واقعیت‌های زندگی، هماهنگ ساخت. واقعیت زندگی، این است که دنیا برای هرکس، چند روزی بیش نیست و انسان، عمری محدود دارد. کسی که به این واقعیت، باور پیدا کند، آرزوهایش کوتاه و واقع بینانه خواهد بود. امام على (علیه السلام) می‌فرماید:« کسی که یقین داشته باشد، از دوستان جدا می‌شود و در خاک سکنا می‌گزیند و با حساب، رو به رو می‌شود و از آنچه بر جای گذاشته، بی‌نیاز می‌گردد و به آنچه از پیش فرستاده، محتاج می‌شود، سزاوار است که آرزوی خود را کوتاه و عمل خود را طولانی کند.» اگر انسان به پایان پذیری عمر خود و به سرانجامی که دارد بیندیشد و به جایگاهی که به سوی آن در حرکت است، فکر کند، بدون تردید، از آرزوهای ویرانگر، بیزار می‌شود و فریب آن‌ها را نخواهد خورد. مهم این است که انسان در اندیشه مرگ نیز باشد. بنابراین، این، اصلی اساسی است که شناخت صحیح نسبت به زندگی، عمر و مرگ، موجب اصلاح آرزوهای انسان می‌شود. امام علی (علیه السلام) در این باره می‌فرماید:« اگر مرگ شناخته شود، آرزو کوتاه می‌گردد.»
 
پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) با اشاره به پایان پذیری عمر و درک نکردن بسیاری از فرداها، توجه به این امر را موجب کوتاهی آرزوها و منطقی شدن آن‌ها می‌داند. ایشان می‌فرماید:« چه بسا کسانی که به پیشواز روزی رفتند، ولی آن را کامل نکردند و به انتظار فردایی بودند که به آن نرسیدند! اگر شما به مرگ و مسیر آن توجه کنید، از آرزو و فریب آن بیزار می‌شوید.» بر همین اساس، امام زین العابدین (علیه السلام) به فرزندش امام باقر(علیه السلام) توصیه می‌کند و می‌فرماید:« بپرهیز از آرزوهای طولانی؛ زیرا چه بسیارند آرزومندانی که به آرزوی خود نرسیدند و مال اندوزانی که آن را مصرف نکردند.» در چنین وضعیتی و با توجه به این واقعیت‌ها، جای شگفتی است که کسی دچار آرزوهای طولانی شود. برای ایمنی از آفت آرزوهای طولانی و رسیدن به سلامت زندگی، لازم است که شناخت انسان از دنیا و عمرش مورد بازنگری قرار گیرد و با واقعیت‌های زندگی، هماهنگ شود.انسان، داشته‌هایی را به حساب می‌آورد که بزرگ و ارزشمند ارزیابی شوند. آنچه کوچک ارزیابی شود، به حساب نمی‌آید و موجب رضامندی و سپاس‌گزاری نیز نمی‌شود. به همین جهت، یکی از مسائل مهم در این بحث، الگوی سنجش اندازه داشته‌هاست. سنجش اندازه داشته‌ها، بر اساس یک معیار خاص صورت می‌پذیرد. باید دید چه الگویی موجب سپاس‌گزاری و چه الگویی موجب ناسپاسی می‌گردد.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص307-304، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394